خانه عناوین مطالب تماس با من

*** عشق شیرین ***

قصه دل

*** عشق شیرین ***

قصه دل

درباره من

باسلام من فرهاد هستم دانشجوی مکانیک خودرو به وبلاگم خوش آمدید امیدوارم این وبلاگ براتون مفیدواقع بشه Thanks ادامه...

پیوندها

  • میشا
  • پروانگی
  • شهرافتاب
  • مهتاب
  • دل من
  • گل همیشه بهار
  • الـــــــــــــی
  • پری سا
  • مشکات
  • دنیای عشق

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • بچه ها این اهنگیه که منو رفیقم باهم میزنیمو میخونیم
  • شمع
  • این لحظه ها
  • آغوش
  • میدانی ...
  • ممکن است...
  • غیرممکن...
  • قلب عزیز
  • تاوان
  • دو کلاف نخ
  • به این میگن عشق (اگه حال داشتید بخونید)
  • سیر عمر
  • چند نگاه ...
  • انتقاد...
  • بدون شرح...

بایگانی

  • دی 1391 1
  • آبان 1391 1
  • مهر 1391 15
  • شهریور 1391 20
  • مرداد 1391 9

آمار : 12712 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • بچه ها این اهنگیه که منو رفیقم باهم میزنیمو میخونیم شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 19:35
    بچه ها این متن و اکورد اهنگیه که منو رفیقم باهم میزنیمو میخونیم خیلی هم قشنگه هرکی دوس داشت بگیره حالشو ببره اسم این قطعه هم همسفر ارپژ3و4 ریتم 3و4 Amهمسفرتنهانرو بذارتاDmباهم بریم DmسرنوشتمونCیکیست G7هردومون Amمسافریم Amتازه از راه رسیدم هنوزمDmخسته ی رام Dmهمسفر Cتنها نرو G7بذار تا Amمنم بیام Em Amسخته دل کندن از...
  • شمع پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 01:04
    نخ داخل شمع از شمع پرسید:چرا وقتی من میسوزم تو هم آب میشی؟شمع گفت مگه میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟
  • این لحظه ها پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 11:22
    ایـــن لحظه هــا تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس. ایــن لحظـــه هــا لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت این لحظــه ها گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز این لحظـــه ها تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را
  • آغوش چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 23:14
    آدم دوس داره گاهی غرق شه غرق شدن همیشه تو آب نیست.. تو غصه نیست.. تو خیال نیست.. آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق شه
  • میدانی ... چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 22:51
    درد دارد ... وقتی همه چیز را می دانی ... و فکر می کنند نمی دانی ... و غصه می خوری که می دانی ... و می خندند که نمی دانی.
  • ممکن است... چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 21:01
    کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد. همسایه ها به او گفتند: چه بد اقبالی! او پاسخ داد: ممکن است. روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند: چه خوش شانسی! او گفت: ممکن است. پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست. همسایه ها گفتند: چه اتفاق ناگواری. او پاسخ داد: ممکن...
  • غیرممکن... دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 00:05
    سه چیز غیر ممکن در دنیا: - شما نمی توانید تعداد موهای خود را بشمارید.... - شما نمی توانید چشمان خود را با صابون بشویید.... - شما نمی توانید در حالیکه زبانتان بیرون است نفس بکشید.. . . . . . . . ... لطفا اون زبون مبارک رو بدید تو، الان دور از جوون با اینکارتون شبیه یک سبک عقل شدید!!‬
  • قلب عزیز دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 00:03
    قلب عزیز..لطفا خفه+شو و در همه ی کارها "دخالت" نکن .. همین ک خون "پمپاژ" کنی کافیست .. اگر هم "خسته" شدی،، اجباری نیست ب کار ! هر وقت دلت خواست ،، دیگر "کار" نکن
  • تاوان یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 23:55
    گاهی تـــــاوان حرفــــهایی که نمی تونی بـــــگی تــــــارهای سفیـــــــدیـه که یه شَبـــه لابه لای موهــــــــات به وجــــود میــــاد !
  • دو کلاف نخ شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 13:53
    همه شهر دور او را حلقه زده بودند ، و هر کس قیمتی می گفت و کنار می رفت و نفر بعد سعی می کرد قیمتی بیش از او بگوید ، سر و صدای تعیین قیمت، تمام شهر را پر کرده بود ، یکی از میان جمع فریاد می زد دو کیسه طلا دیگری می گفت چهار کیسه طلا یکی می گفت هم وزن او را طلا می دهم قیمت گذاری ادامه داشت ، تا اینکه پیرزنی از راه رسید و...
  • به این میگن عشق (اگه حال داشتید بخونید) پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 11:46
    دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
  • سیر عمر سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 16:06
    تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن! بنگر در این فاصله چه کردی؟!! گرما بخشیدی...؟! یا سوزاندی...؟!!
  • چند نگاه ... سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 02:00
    ما در جوار یکدیگر زندگی می کنبم ، پس اولین مقصود ما در زندگی این است که به یکدیگر محبت کنیم و اگر نمی توانی دست کم دیگران را آزار ندهیم. *** مهم نیست که دیگران ما را باور کنند ، مهم آن است که خود خویشتن خویش را باور کنیم . *** مردم موفق امروز، کودکان جسور دیروز بوده اند.
  • انتقاد... دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 13:07
    ازکسانیکه از من مــــتنفرند سپاس. ، آنها مرا قویتر میکنند از کسانیکه مرا دوســــــــــت دارند ممنونم،آنان قلب مرا بزرگتر میکنند ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشــــــکرم،آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست از کسانیکه با من مـیمانند سپاسگذارم، آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند
  • بدون شرح... یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 19:17
  • تنها نیستی یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 19:10
    لباس ها در آب کوتاه میشوند وبرنج هادراز دردرازای زندگی همانندلباس باش ودرپهنای زندگی همانندبرنج اگرعمق این مطلب رانفهمیدی بدان تنها نیستی!
  • چرخش روزگار یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 18:54
    از شکست دیگران شادى نکن، زیرا نمیدانى که روزگار بر سر تو چه خواهد آورد . امام علی (ع)
  • نا امیدی چــــــــــــــرا جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 18:41
    تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست ... ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا ؟
  • کاش کاری کنیم... جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 18:33
    صدف‌های دریا ، صدای دریا را با خود دارند، و فلس‌های ماهی بوی ماهی را؛ کاش کاری کنیم که در زندگی و بودنمان ، عطر و بویی از انسانیت، دنیا را احاطه کند ... کاش کاری کنیم ...
  • قرارداد چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 13:23
    همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ، بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ... حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد شکستنشان یک آدم را می شکند . . .
  • عصبانیت چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 13:13
    وقتی عصبانی هستید ، مواظب حرف زدنتان باشید ؛ چون عصبانیت شما فروکش خواهد کرد ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند برای همیشه...! ************
  • اه وناله شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 22:15
    باید دانست " جاده های زندگی را خدا هموار می کند کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... " پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
  • ای کاش شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 22:12
    همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که ” ای کاش” تکیه کلام پیریت نشود ...
  • شعوروشهوت شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 13:41
    خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت، به حیوان ها شهوت داد بدون شعور، و به انسان هر دو را... انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند از فرشته ها بالاتر است، و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پـسـت تر
  • نیش مار شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 01:11
    در زندگی تان! نقش نیشهای مار " ماروپله" را بازی نکنید... شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد، همان کس که به شما اعتماد کرده بود ...
  • ازخدابه خدا شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 01:00
    در زندگی ، برای رسیدن از خد به خدا ، یک خط راست و کوتاه لازم است ... نامش صراط مستقیم ای مهربان ... ایاک نعبد و ایاک نستعین
  • گذشت پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 14:22
    مرداب به رود گفت : چه کردی که زلالی ؟! جواب داد : ” گذشتم ... “ آری برای زلال بودن باید گذشت داشت و گذشت کرد ...
  • تلاش پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 02:21
    بزرگی میگفت راز شادکامی در این است که : به اندازه ای که تلاش کرده ایم آرزو کنیم، یا هر آرزو یی داریم ، از این به بعد به اندازه اش تلاش کنیم ...
  • روزهای کودکی چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 23:16
    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
  • عهدباخدا چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 22:53
    چند سال بود ازدواج کرده بودند ولی صاحب اولاد نمی شدند ... روزی با خدای خودش خلوت کرد و اشک تو چشماش جمع شد ... نذر کرد اگر صاحب فرزندی شد اسمش رو علی یا زهرا انتخاب کنه ... *** سال بعد خونه شون از صدای یک دختربچه زیبا پر شده بود ... بله خدای مهربون به هرکس که بخواد عطا میکنه ... تو دفتر ثبت احوال، شناسنامه به اسم زهرا...
  • 46
  • صفحه 1
  • 2